«کودک ها!» چنین مراجعت می کند سلام الدین میرزا رحمت اف به بچه های بی سوادی که خود را «مخالفان» تاجیکستان در خارجه عنوان می کنند و در اطراف کبیری چرخ می زنند
اخبار مرتبط
سلام الدین میرزا رحمت اف، روزنامه نگار سرشناس تاجیک، خبرنگار سابق روزنامه “کمونیست تاجیکستان” که سال های اخیر در قزاقستان به سر می برد و مشغول به صاحبکاری است، در یک مقاله که در صفحه فیس بوکش منتشر کرده، نظر خود را در مورد به اصطلاح «مخالفین تاجیک» ابراز کرده است.
امکان داشت که این نوشته در شبکه های اجتماعی را نادیده گرفت چون امروزها چه چیزهای که در این شبکه ها نشر می شوند. اما در این مقاله در باره مسئله جدی– در مورد آن که چه کسی، چطور و چرا امروز جوانان ما را فریب می دهد و آنها را به سازمان های افراطی و تروریستی جذب می کند، سخن می رود و از این جهت ما تصمیم گرفتیم این مقاله را با برخی از اختصارات بازنشر نماییم.
اگرچه در مکتب من از جغرافیا بهای خوبی داشتم، تنها به شرافت «مخالفین» برون مرزی تاجیک، متوجه شدم که در آلمان شهری به نام دارمونت وجود دارد. در عرض چند روز بسیاری از رسانه ها با یادآوری از این شهر آلمان، مفصل در مورد انجمن نیروهای مخالف تاجیکستان، که گویا در این انجمن اتحاد احزاب سیاسی، جنبش ها و گروه ها تاسیس داده اند، می نوشتند.
و من به این رویداد بی توجه بودم و گاهی اوقات یک سرخط یا تنها عنوان خبر را میخواندم، اما اغلب از نوشته های مربوط به این نشست چشم می پوشیدم.
اما وقتی مصاحبه سیف الله سافراف، معاون مرکز مطالعات استراتژیک وابسته به ریاست جمهور تاجیکستان در سایت «آزادی» را خواندم، که وی از تاسیس این اتحاد ابراز نگرانی کرده بود، به اندیشه رفتم…
باید واقعیت رویداد دارمونت را دریافت کرد. اطلاعات مربوط را جمع آوری کردم و به این نتیجه رسیدم که جالب ترین اتفاق پس از نشست رخ داده است.
باید گفت که در ابتدا مردم را نه به انجمن نیروهای مخالف، بلکه به مراسم اختصاص یافته به 20 – مین سالگرد امضای توافقنامه استقرار صلح دعوت کرده بودند و تاجیکان مقیم آلمان و دیگر همسایه کشورهای اروپایی که به هیچ حزب مخالفی رابطه نداشتند به این نشست به منظور تجلیل از روز وحدت ملی آمدند، نه به انجمن نیروهای مخالف و از هیچ چیزی هم خبر نداشتند.
روز بعد، چون عکس های خود را در شبکه های اجتماعی به عنوان اشتراک کنندگان انجمن نیروهای مخالف دیدند، بسیار خشمگین شدند و علیه کابیری اتهامات اعلام داشتند که ما را فریب دادید! ما به مراسم تجلیل از روز وحدت رفته بودیم، نه به انجمن شما! فورا عکس ها را حذف کنید!
و اولگ پانفیلوف، که این عکس ها را در فیس بوک گذاشته بود، راه دیگری نداشت و به سرعت آنها را حذف کرد.
و چه کسی، به جز شرکت کنندگان فریب خورده در این انجمن حضور داشت؟ نخست اولگ پانفیلوف را به عنوان یک مهمان افتخاری و مشاور ارشد محی الدین کبیری باید یادآور شد. در این انجمن، کبیری در نزد همه به وی به احترام زیاد و به عنوان مربی خود و یک شخصیت بین المللی مراجعت نمود. هنگامی که اولگ سخنرانی خود را به پایان رساند، کبیری از او خواهش کرد: «آیا به ما کمک می کنید تا پارلمان اروپا و اتحادیه اروپا ما را اعتراف کنند؟» اولگ سخاوتمندانه وعده داد: “البته، من کمک خواهم کرد!”
و اولگ به هدف کاملا متفاوت به این انجمن آمده بود. می خواست موفق شود که مخالفان برون مرزی تاجیک روسیه را دشمن اصلی تاجیکستان اعلام نمایند و همین طور او اهمیت خود را نزد خواجگانش بالا برد – ببینید، من به شما دشمن جدید روسیه را دریافت کردم! به این پیشنهاد پانفیلوف، کبیری به یک دلیل با سکوت واکنش نشان داد – او تجارت سودآوری در مناطق مختلف روسیه دارد که به نام نزدیکانش ثبت نام شده. و چرا چنین یک تجارت گسترده را به خطر اندازد؟ در واقع، از اولگ پیشنهاد دیگری را نباید انتظار داشت. او یک سرباز جبهه اطلاعاتی غرب است و در این زمینه تقریبا تجربه سی ساله دارد. وی مردی است که وطن و ایمان ندارد.
در اوایل سال های 90، او از شهر دوشنبه به مسکو می رود (احتمالا چنین دستور می گیرد) و با پوشیدن ماسک مبارز راه دموکراسی و حقوق بشر، الکسی سیمون اف، پسر نویسنده بزرگ روسی کنستانتین سیمون اف و رئيس بنیاد «گلاسنوست» را به خود جلب می کند. الکسی کنستانتینویچ او را به پناه خود می گیرد، به او کار می دهد و از هر جهت پشتیبانی می کند. به یاد می آید که در سال های 90 هنگامی که محلت گذرنامه تاجیکی اولگ به انجام می رسد، سیمون اف به مقامات تاجیک نامه نوشته درخواست می نماید که به وی گذرنامه جدید دهند.
اولگ چندین سال تحت رهبری سیمون اف کار می کرد و او را پدر می خواند. سیمون اف به وی اعتماد نمود و حتی معاملات مالی را به اولگ باور می کرد. اما باری اولگ به تقلب مالی متهم و البته از بنیاد رانده شد. پدر تبدیل به یک دشمن شد. اکنون وی در هر قدم این مرد معتبر را تحریک می کرد. وقتی به خود آمد، درک کرد که این به زیان او است، اما خیلی دیر شده بود. همین طور، در جامعه روشنفکران مسکو، او بیگانه شد.
و پس از آن، به شادی اولگ در اوت سال 2008، یک درگیری مسلحانه میان گرجستان و روسیه سر زد. نیروهای روسی اشغالگران گرجی را از از خاک اوسِتیای جنوبی بیرون کردند. و اولگ بدون هیچ فکری، صدا بلند کرد: من روسیه را محکوم می کنم، مرا از اینجا برارید! او از روسیه به خط دیگر جبهه اطلاعات منتقل شد – به گرجستان. رئیس جمهور سابق گرجستان، میشائیل ساکاشویلی، که اکنون تحت پیگرد بین المللی است، وی را با آغوش باز پذیرفت، به او شهروندی گرجستان و عنوان پروفسوری اعطا کرد و در یکی از دانشگاه های تفلیس معلم منصوب کرد.
و اولگ برای سیمای پروفسوری گرفتن ریش کوتاهی گذاشت و به منظور نزدیک شدن به گرجی ها و تبدیل شدن به یکی از آنها، به نام خود اسم گرجی ساندرو را اضافه نمود و اولگ پانفیلوف-ساندرو شد. فقط معلوم نیست که اولگ پروفسور کدام علم است. احتمالا اطلاعاتی- نظامی.
متاسفم که دانشجویان گرجی به سخنان این هیولای اخلاقی گوش می دهند!
ولگ یک هیولای اخلاقی است! این را باز یک صفحه شرم آور زندگینامه او نشان می دهد. دقیقا به یاد ندارم، در سال 94 یا 95 روزنامه های مسکو یک خبری منتشر کردند که گویا به دستور خدمات ویژه تاجیکستان، چچن ها اولگ را مورد حمله قرار داده اند. برای اثبات این، عکس اولگ را با نشانه های ضرب و شتم در چهره اش در صفحات روزنامه ها نشر کردند.
اما پس از یک مدت کوتاه، این اطلاع را لاله، زن تاجیک اولگ رد کرد.
وی به روزنامه نگاران گفت که اولگ توسط چچن ها مورد ضرب و شتم قرار نگرفته است و به طرز بی ادبانه دروغ می گوید. صورت خونین اولگ نتیجه یک نزاع خانوادگی است. اولگ به طور مداوم پسر لاله از ازدواج اولش را اذیت و آزار می داد.
و یک روز لاله در زمان اذیت دادن پسرش نتوانست ایستادگری کند و به صندلی به سر اولگ زد. اوگ، همسرش را متقاعد کرد که از زخم های صورت و سرش چون تبلیغ استفاده کند – این ضرب و شتم را کار خدمات ویژه تاجیکستان و چچن ها خواند. در عوض، او وعده داد که پسرش بطور انسانی و خوب مناسبت خواهد کرد و حتی او را دوست داشته باشد. به روزنامه نگاران آشنا تماس گرفت و بعد از مدتی در مسکن آنها یک گروه خبرنگاران از روزنامه های مختلف جمع آمدند. و اولگ به طور دقیق توضیح داد که چگونه و در چه شرایطی چچنی ها به وی آسیب شدید رساندند. و هم افزود که هیچ تردیدی وجود ندارد که این کار توسط خدمات ویژه تاجیکستان انجام یافته است! همه روزنامه نگاران به یک صدا پرسیدند: چرا شما به پلیس خبر نمیدهید؟ “نه، نه! با چچنی ها شوخی خوب نیست. “- رد کرد اولگ.
نتيجه اين رويدادهای ناخوشايند مقاله آشکار در روزنامه مسکو “وک” تحت عنوان “داستان صندلی های شکسته” بود. اولگ این همه را آرامانه پذیرفت. وجدان نتوانست او را عذاب دهد، زیرا او هرگز آن را نداشت.
یک مبلغ دیگر کبیری در انجمن تمور ورقی است. سه صد یورو – حق پناهندگی سیاسی بودن ورقی در فرانسه است – مثل سه صد سامانی در تاجیکستان. و بعد کبیری به او پیشنهاد می کند مبلغ وی باشد. چرا برای زندگی، برای غذا نباید کار کرد؟ دولت یک فاجعه است و حزب نهضت اسلامی تاجیکستان به رهبری کبیری، رستگاری تاجیکستان از این فاجعه می باشد! – این است معنای مواد تبلیغاتی او.
در یکی از مصاحبهش، او اعلام داشته است: حزب نهضت اسلامی تاجیکستان نیروی بانفوذی نه تنها در تاجیکستان، بلکه در سراسر منطقه است. چنان قدرتمند است که می تواند وضعیت را در افغانستان تثبیت کند! برای انجام این کار، آماده است میان طرف های مخالف در این کشور میانجی باشد.
جورج بوش، باراک اوباما، دونالد ترومپ و تمام رهبران کشورهای عضو ناتو هنوز هم مهمترین نیروی سیاسی منطقه را نشناخته اند و برای کمک به رهبر برجسته محی الدین کبیری مراجعت نکرده اند. و بی فکرانه میلیاردها دلار را در این کشور صرف می کنند! و رهبران طرف های جنگ در افغانستان را نیز لازم بود که آنها برای کمک رساندن کبیری بزرگ را دعوت کنند و او را یک لحظه آنها را آشتی دهد! و آنها تا حال مبارزه می برند و یکدیگر را می کشند!
می گویند که تمور به زبان روسی شعر های خوبی می نویسد. نمی توانم قضاوت کنم، نخوانده ام. اما مقاله وی “تاجیک های من” را در یکی از مجلات روسی با قناعت مندی خواندم. متاسفانه، در زمان ما نمی توانید با نوشتن آثار ادبی مبلغی برای زندگی به دست آورید. بنابراین، برای دروغ های مضحک، ممکن است تمور را محکوم نکرد، اما به او باید همدردی کنیم. زندگی به دروغ گفتن مجبور می کند.
اما در به هر صورت، در انجمن که برای تاسیس اتحاد دعوت شده بود، چه رخ داد؟ این انجمن نبود، بلکه صحنه تبلیغاتی برای کبیری بود که توسط کارگردان ناتوای تهیه شده بود.
در تالار، تصاویری از کابیری و زیر آنها سخنانی از اظهارات و مصاحبه های وی آویزان شده بود. قبل از شروع، یکی از فعالان در امتداد صفوف حرکت می کرد و هشدار می داد – وقتی که سخن به اعلیحضرت داده شد، باید از جای بلند شوند تا او را تحسین کنند!
اما اتحاد صورت نگرفت. و با چه کسی این اتحاد باید برگزار شود؟ با خود مبلغان کبیری؟ آنها که خود با وی هستند، تا زمانی که پرداخت می کند.
علاوه بر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان، تنها گروه کاریکاتوری موسوم به گروه 24″ در این “انجمن” حضور داشت. طوری که روشن است، این گروه که خود را مخالف آشتی ناپذیر عنوان می کند، شامل بچه های تحصیل ندیده دوران استقلال می باشد. در زمان خود رئیس آنها، عمرعلی قوت اف، شرکت “فراز” را به چندین میلیون دلار فریب داد و اول به روسیه و سپس به ترکیه فرار کرد و خود را مخالف اعلام داشت. و این بچه های بی سواد که در اطراف او چرخ می زدند، بدون پول باقی مانده بودند و از این رو به وی پیوستند. همین طور یک “نیروی مخالف” دیگری در خارج از تاجیکستان به وجود آمد. در اینجا به این بچه ها گمراه می خواهم مستقما بگویم.
کودک ها! هر زمانی که شما نظر اجتماعی ضد حکومتی خود را به گویش تاجیکی در شبکه های اجتماعی می گذارید، خود را در دنیای سفید شرمنده می کنید! درک کنید، در حال غیاب عقل در مغز و بی دانشی می توان در پروژه های ساخت و ساز روسی کار کرد و یا در بازار ها موز فروخت، اما نمی توان یک سیاستمدار شد. بنابراین، من به شما مصلحت خوبی میدهم – اول، دو معلم را استخدام کنید – زبان و ادبیات تاجیک و زبان روسی را آموزید. برای یادگیری این دو زبان، شما باید تعداد زیادی کتاب ها را بخوانید! و پس، شاید تحصیلدیده و حتی سیاستمدار شوید.
من کبیری را بیهوده حریص و مشتاق پول نمی خوانم. هنوز در تاجیکستان، وی صاحب یکی از سودآورترین بازارها بود و در این برابر تجارت دیگری را بر اساس سیاست ایجاد کرد. طبق نظر مارکس، اقتصاد پایه و سیاست یک ساختار است. و کبیری در عمل مخالفت این را اثبات کرد. بیست و پنجم سال است که ایران حامی اصلی حزب نهضت اسلامی تاجیکستان می باشد. در طول این سالها حزب مبلغ های زیادی را از این کشور دریافت کرده است، به خصوص، در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 2013 و سپس انتخابات پارلمانی. همچنین به طور جداگانه به حزب برای تاسیس تلویزیون مبلغ بزرگی اختصاص یافته بود. کلیه این جریان های مالی توسط کبیری کنترل می شد. و این پول ها کجا رفتند، تنها او می داند. ایران تقلب مالی کبیری را پی برده، خواستار پیشنهاد گزارش شد. چه گزارشی؟ – پاسخ داد کبیری. آنها فراموش کردند که در پاییز 2015 حزب تروریستی اعلام شد! تمام اعضای حزب را به زندان انداختند و پول ها نیز گم شدند! باز پول دهید! اگر ندهید از دشمنان شما – کشورهای عربی خواهم گرفت!
ببینید چطور حامی مالی نیز می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد. باور کس نمی آید که پول حزب گم شده باشد. کبیری شش ماه قبل از تلاش کودتا آرامانه تاجیکستان را ترک کرد. و پول ها را به خویشاوندان بیشمارش به یک مکان امن منتقل کرد، به نام آنها تجارت آغاز کرد و در اروپا پناه برد و مقام مهاجر سیاسی را دریافت کرد. اکنون در مرسدس مدل جدید می گردد و نمی توان باور کرد که در مورد پیش آمد آینده همکارانش در پاییز سال 2015 نمی دانست. وی آنها را فریب داد! آنها اکنون برایش مرده اند!
اکنون کبیری نگرانی های دیگری دارد. باید یک سازمان سیاسی جدید تاسیس یابد و حامیان مالی را معتقد نمایند که آن یک نیروی سیاسی واقعی است و با این راه پول دریافت کرده و تجارت جدیدی بر اساس سیاست را ایجاد کنند. مهم نیست که این سازمان چه گونه نامگذاری می شود. اگر حامیان مالی می خواهند کلمه اسلام حذف شود، حذف خواهد شد. به یک کلمه، سیاست برای کبیری تجارت است!
«انجمن» نوبتی «اپوزیسیون» برون مرزی تاجیک به زودی در ورشو برگزار خواهد شد. یعنی که حالا باز خواهیم خندید.