تخلص «استروشنی» از اسم سیدیونس حذف کنید! نامه باز به حجت‌الله فغانی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در جمهوری تاجیکستان

نوامبر 7, 2017 18:51, 614 بازدید ها

اخبار مرتبط

Novyj-risunok-1

در هفته‌نامه «پیام استروشن» شماره 40 (9250) از 20 اکتبر سال 2017 نامه باز گوروهی از ساکنان این شهر به عنوان حجت‌الله فغانی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان نشر شده است. یکی از مؤلفان این نامه الهام یولداش یف در آغاز سبب نگاشته شدن آن را نیز افشا کرده است:

 

«همگان می‌دانند  که امروزها یک نفر زاده استروشن باستانی برهان‌اف یونس عبّاس اویچ در قلمرو جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و پیوسته توسط مواد اغوا انگیز بر سر مردم و ملت خویش باران تهمت و بهتان می‌ریزد. البته، عمل های ماجراجویانه‌اش سر خسی تأثیر ندارند، ولی ما را این دلیل ناراحت نموده است  که او با انتخاب تخلص «استروشنی» به نام شهر باستانی ما ننگ می‌آرد.  به هدف جلوگیری از بدنام­سازی دیارمان ما  گروهی از ساکنان شهر تصمیم گرفتیم، با نامه‌ای به سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان مراجعت نموده  اصل این نفر را براشان توضیح دهیم.

بعد انشای نامه گروه مذکور بنده – یولداش یف الهام را موظف نمود  که آن را به جناب سفیر رسانم. آنها برایم خرج راه جمع نموده، مسافربری را هم کرایه کردند و من روز چهارشنبه، 17 اکتبر سال 2017 به شهر دوشنبه آمدم. دو گردنه و دو تونل را گذشته به پایتخت رسیدم. به خستگی نگاه نکرده،  ساعت 14 به سفارتخانة جمهوری اسلامی ایران رفتم و از شخصان مسئول خواهش کردم  که به جناب سفیر درخواست مرا رسانند. بعد از چند دقیقه یک کارمند ایرانی سفارت برون آمد و شخصیت من، چه شغل داشتنم و هدف ملاقات با سفیر را پرسید. خود را شناسایی کردم و گفتم  که از نام گروهی از ساکنان شهر استروشن به  جناب سفیر  نامه‌ای دارم  که طبق خواهش اکثریت آن را باید شخصاً به سفیر تسلیم کنم. کارمند سفارت اظهار داشت  که «جناب سفیر مصروف هستند و شما با رقم 4888810 در تماس شوید، برایتان می‌رسانند، که ایشان شما را کی می‌پذیرند…»

به این رقم زنگ زدم، اما نتوانستم با کسی پیوست شوم. مجبور شدم  باز به سفارت روم. باز همان نفر مرا پذیرفت و گفت  «رقم تلفن اشتباه شده است و در اصل این رقم 48888610 می‌باشد. جناب سفیر حالا نیستند، دوام روز زنگ زنید، نتیجه‌اش را به شما خواهند گفت». روز دیگر زنگ زدم، نفری از کارمندان ایرانی سفارت گوشی را گرفت و چون هدفم را اظهار کردم، پاسخ داد  که «جناب سفیر حیچ کسی را به حضور نمی‌پذیرند. من وقت ندارم. حالا یک کارمند تاجیک سفارتمان را دعوت می‌کنم،  تا عرض شما را بشونود…»

چون دیدم مرادی حاصل نمی‌شود، حیران و مضطر باز دو کردنه و دو تونل را گذشته، خسته و بی‌مدار به شهر استروشن بازگشتم.

در راه این فکر مرا هیچ آرام نمی‌گذاشت  که «چرا سفیر کشور بزرگ، تنها در دوشنبه فهمیدم نامش آقای فغانی بوده است، یک آموزگار را  که با خواهش گروه شهروندان به حضورش آمده است، نمی پذیرد، ملاقات با او را برای خود آر می‌داند، ولی در کشورش کور یونس را  که کشور همدین و همزبانشان را پیوسته سیاه می‌کند،  در سطح بالاترین پذیرفته، شرایط کار و زندگی اش را در قلمرو کشور فراهم می‌سازند. این چه معماست؟»

چون به شهر استروشن رسیدم، به ساکنان وضع را فهمانیدم و تصمیم گرفتیم  که نامه را در رسانه‌ها نشر کنیم. شاید جناب سفیر آن را می خوانند. باقی قضاوت از آنهاست ».

 

 به حجّت‌الله فغانی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در جمهوری تاجیکستان

 

 محترم جناب سفیر!

 

نخست، ما مؤلفان نامه سلام و پیام خود را از نام ساکنان شهر استروشن  که بیانگر اندیشه و رأی آنان می‌باشیم، به شما و در سیمای  شما به کل مردم جمهوری اسلامی ایران عرضه می‌داریم.

استروشنیان را با مردم ایران تاریخ و فرهنگ مشترک به هم می‌پیوندد. این مشترکات وادار می‌سازد  که خاموشی اختیار نکنیم و با این نامه رو به شما آریم. نمی‌دانیم تا کدام ‌اندازه مراجعت ما باعث پذیرایی شما قرار می‌گیرد، ولی نوشتن این نامه و بدین وسیله شکستن آرامیی بدتر از مرگ که طول سال های زیاد دوام دارد، قرض شهروندی و ناموس وطنداری ماست.

جناب سفیر! شما و هر فرد روشن­زمیر جمهوری اسلامی ایران تاریخ شهر باستانی استروشن را خوب می‌دانید. آن یکی از قدیمترین شهرهای آسیای مرکزی و دومین شهر عظیم ولایت سغد است  که تاریخ زیاده از 2500-ساله دارد. شاید شما این را هم خوب می‌دانید  که بنیان‌گذار و معمار این باستانشهر کوروش کبیر بوده، شهر با نام (قرن های 529-559 قبل از میلاد) شهرت و محبوبیتی میان مردم تاجیکستان و خارج از آن دارد. محض این شهر و مردم شجاع و میهن‌پرستش به حمله های پیدرهم اسکندر مقدونی مقابلییت شدید نشان داده اند. این سرلشکر در این سرزمین مجروح گردید و تنها با مکر و حیله، محاصره دور و دراز و بعد آوردن نیروهای اظافی وارد کراپال گشته بود.

شاید این را هم خوب می‌دانید  که مردم بناموس و دلیر استروشن ده‌ساله‌ها علیه عرب و مغول مبارزه برده‌اند. شما شاید یادنامه‌های فرماندهان روس را در مورد هشتاد روز پیکار مردم دلیر استروشن علیه لشکر روسیه پادشاهی (از 2 اکتبر سال 1866) خوانده باشید. پیکار در راه پاکی دین و آیین و نام نیک وطن، پاس داشتن روح اجداد مبارز همیشه شعار استروشینیان بود، هست و باقی می‌ماند.

استروشن (کراپال، کوروشکده، استروشنه، اوراتپه) وطن بزرگان علم و ادب چون  شبلی، شهدی، زوفرخان جوهری، آکادمیسین ها احرار مختاراف، رجب امان‌اف، اولمس میرسیداف ، پولاد باباجان اف، خورشیده آته‌خان‌اوا و قهرمانان عرصه کار و پیکار نبی اکرماف، کمال آخون اف، صباحت جمال اوا و صدهای دیگر است  که نه تنها باعث افتخار همدیاران  اینچنین کشور هستند.

 جناب سفیر!

گمان می‌کنیم شما هدف ما را از این مقدمه درک کردید. ما می‌خواهیم  که خاکمان،  وطنمان چون زبانمان  که عاری از تسلط آلایش هاست، پاک از آنهایی باش ، که می‌خواهند بر دامان مردم دیارشان داغ گذارند. این را می‌خواهیم توسط شما به آنهایی  که لاف همزبانی و همدینی و همفرهنگی زده، چون واعظان در منبر یکی و پس پرده حرف  های دیگر می‌گویند، برسانیم.

اکنون به سر هدف می‌آییم. سخن در باره نفری به اسم سیدیونس برهان‌اف می‌رود  که در جمهوری اسلامی ایران پناه برده است و با استفاده از تخلص «استروشنی» مردم ما را بدنام می‌سازد. ما به عقیده او، راه و روش، هدف های ناپاک او کار نداریم. ولی نمی‌خواهیم و نخواهیم گذاشت  که بدگهری با بار نکبت خود و اجداد نام پاک استروشن-سرزمین مردم میهن‌پرست و پاکیزه مان را داغدار سازد. ما نمی‌خواهیم ناخلف و لعبتک دست دیگران را کشور همدین و همزبانی چون ایران نمایندة ملت ما و شهر ما داند و استفاده از او کند.

استروشنیان امروز و دیروز سیدیونس برهان‌اف را خوب می‌دانند و می‌خواهند  که شما و مردم جمهوری اسلامی ایران نیز آن را دانند.

جد سیدیونس – برهان در زمان قحطی و گرسنگی  که مردم نان خوردن نداشت، وظیفه مدیر انبار را بر دوش داشت. به اقتضای نفس بد گندم می دزدد و به خاطر روپوش کردن افعال ناجا انبار را آتش می‌زند. برای این عمل او را زندانی و ده سال به سیبری تبعید می‌سازند.

میوه از درخت دور نمی‌افتد. پدر سیدیونس عباس نیز میان مردم استروشن با اسپ­دزدی «شهرت» دارد. او اسپ ها را در تاجیکستان دزدیده، در کشور همسایه می‌فروخت. اگر در استروشن پرسید  که پدر سیدیونسی  که می‌خواهد نام استروشن را داغدار کند کیست، با یک آواز می‌گویند: «عباس اسپ­دزد». «پدر چگونه، پسر نمونه»، – می‌گوید مقال مردم.

سیدیونس  که از بی دانشی نتوانست تحصیل را در آموزشگاه هنر آموزی ادامه‌ دهد (از این درگاه رانده می‌شود)، راه آسان را انتخاب می‌نماید و از «برکت» زمانه ملا می‌شود. او با فریب دختر استادش «ملا معروف» را به زنی می‌گیرد و همسرش را به توده افراطی های سلفی جذب می نماید. این زن ساده و فریب‌خورده در کیشور همسایه تاجیکستان به زندان افتاده، در غربت، دور از فرزندان غم‌بیمار در زندان جان می‌دهد. تا حال بستگان این زن به دام فریب افتاده در جستجوی سیدیونس برهان‌اف هستند  که در دیار ما با نام «کور یونس» هم معروف است.

فتنه های این «دوست» کشور شما با این انجام نمی‌یابد. او با فریب سنگ اوا سومیه 17- ساله، ساکن استروشن را برای تحصیل به قُم ایران می‌برد. هنوز زمان در زندان بودن زن اولش این دختر در مسافرت تنها  و رهگم­زده را با وعده خانه آباد و زندگی خوش به نکاح خود می‌درارد. یک سال با او زندگی کرده  صاحب دختری می‌شود. مدتی پس سیدیونس از سومیه هم جدا می‌شود. حالا این زن با کودکش بی‌صاحب و حیران و سرسان و سرگردان است.

سیدیونس ملا‌مآب هنگام در تاجیکستان بودن به تجارت مواد مخدر مشغول شده  با هزار نیرنگ خویش و تبارش را هم به این کار سفربر نمود. به خاطر مبلغ و ثروت برادرش برهان‌اف یوسف عباس اویچ را به قاچاق مواد مخدر جذب کرد و او بیش از 5 سال پشت میله های زندان قرار داشت. برادر دیگرش- برهان اف منصور عباس اویچ را برای تحصیل علم به مازندران ایران فرستاد  که سال 2002 با جرم دست ‌داشتن در جنایت های افراطس به مدت 12 سال از آزادی محروم گشت. بعدتر عفو گشته باشد هم، به قاچاق مواد مخدر دست زد و  بار دیگر به زندان افتاد.

طوری می‌بینیم، سیدیونس استروشنی نه آنی است  که خود را در شبکه های اینترنتی از ایران جلوه می‌دهد. او آنیست  که حافظ گفته:

 

 واعظان، کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند،

 چون به خلوت می‌روند، آن کار دیگر می‌کنند.

 

 جناب سفیر!

امیدواریم  که شما چهره سیدیونس برهان‌اف را  که چون ستور از گله مانده از آخور بیگانه به سیری علف خورده، از جانب صاحب آخور به میدان شبکه‌های اینترنتی به «حرب و ضرب» انداخته شده است، خوب شناختید.

سیت مواهده دوستی و برادرخواندگی در بین کشورهای ما و شما تا به فلک رود هم، به این نزدیکی ها این سطور سر از آخور برداشتنی نیست. متأسفانه، صاحبانش هم جانور کم‌خرج را دیگر رها کردنی نیستند!

باعث تأسّف ما، ساکنان استروشن است  که جایی اهل فضل کشورهای ما را  که طول تاریخ توسط آفریده‌های رودکی و فردوسی و حافظ و سعدی صحبت ها داشتند، هم اکنون سیدیونس (کور یونس، بچه عبّس اسپ­دزد) از اولاد نهایت بدنامشده استروشن گرفته است!

 جناب سفیر!

بگذار سیدیونس برهان‌اف نویسد، گوید، هرچه اختیار خواجگانش از سرزمین ایران باشد، آن را کند. هدف از نامه ما تنها یک چیز است: نام استروشن عزیز ما، که افتخار از قهرمانی، میهن‌پرستی، فضیلت و معرفت فرزندانش دارد، از اسم سیدیونوس – زاده خاندانی  که بابایش به جرم دزدی نان مردم، پدرش به اسپ دزدی، خودش موجب جان دادن زنی در زندان، زن­جلابی، در نیمه‌راه ماناندن همسر و فرزند، سببگار با افراطگرایی و قاچاق مواد مخدِر زندانی شدن برادران گشته است، برداشته شود.

به آن دلیل که سیدیونس برهان‌اف در پناه جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، شما و رؤسای کشور ایران را خواستاریم در کار خیر – حذف تخلص «استروشنی» از اسم سیدیونس مساعدت نمایید.

نوامبر 7, 2017 18:51, 614 بازدید ها

دیگر خبرهای این بخش